دسته : روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 130 KB
تعداد صفحات : 83
بازدیدها : 326
برچسبها : سبک های دلبستگی کمال گرایی سبک های اسناد کیفیت زندگی افسردگی
مبلغ : 45000 تومان
خرید این فایلتوضیحات ضروری در خصوص فایل دانلودی:
فایل دانلودی حاضر مبانی نظری و پیشینه پژوهش پایان نامه بررسی نقش سبک های دلبستگی، کمال گرایی و سبک های اسناد در پیش بینی کیفیت زندگی دانشجویان دارای اختلال افسردگی، همراه با فصل سوم پایان نامه (روش شناسی تحقیق)، پنج پیوست پرسشنامه ها و منابع کامل می باشد. همچنین پروپوزال این پایان نامه نیز به پیوست ارسال می شود. عنوان انگلیسی پایان نامه :
The role of attachment styles, perfectionism and attributional style in predicting the quality of life for students with depression
افسردگی، یک بیماری روحی و جسمی است. اکثر افراد هم دارای علایم روحی این بیماری هستند و هم دارای علایم جسمی آن، اما ماهیت آنها از شخصی به شخص دیگر متفاوت می باشد. علایم روانی شایع افسردگی عبارتند از : بی حوصلگی یا خُلق پایین، نگرانی و اضطراب، از دست دادن احساس هیجانی، داشتن افکار افسرده، مشکلات حافظه و تمرکز حواس، توهمات، داشتن افکار خودکشی. علایم جسمی افسردگی عبارتند از: مشکلات خواب، کند شدن حرکات بدن، از دست دادن اشتها.
افسردگی پاسخ طبیعی انسان به فشارهای زندگی است. عدم موفقیت در تحصیل یا کار، از دست دادن یکی از عزیزان و... از جمله موقعیتهای هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند ولی افسردگی تنها زمانی نابهنجار تلقی می شود که یا با واقعه ای که رخ داده متناسب نباشد و یا فراتر از حدی که برای اکثر مردم نقطه آغاز بهبود است ادامه یابد. دو مشخصه اساسی افسردگی، ناامیدی و غمگینی است. شخص رکود وحشتناکی احساس می کند و نمی تواند تصمیمی بگیرد یا فعالیتی را شروع کند یا به چیزی علاقمند شود. شخص افسرده در احساس بی کفایتی و بی ارزشی غوطه ور می شود؛ گاه زیر گریه می زند و ممکن است به فکر خود کشی نیز بیفتد. افسردگی، نوعی اختلال روانی است که در آن خلق شخص آشفته می شوند. افراد افسرده از لحاظ بدنی دچار خستگی دائم و از لحاظ ذهنی، دچار پراکندگی دقت و نا کار آمدی کوشش فکری هستند. آنان در قلمرو بدنی با سردردها و بی اشتهایی و بی خوابی و کاهش فشار خون و یبوست مواجه اند؛ در قلمرو روانی، احساس می کنند ناتوان اند و نیروی آنها به پایان رسیده است. این حالات مادر بیشتر مواقع با اضطراب کم و بیش شدید توأم است. در قلمرو عاطفی تحت تأثیر خلق افسرده، الفاظ و حالت های عاطفی غمگین، اضطرابی و حالت های برانگیخته شدن فرد ، نشان دهنده این اختلال است به عنوان مثال، جملاتی منفی و مأیوس کننده، بارها و بارها به کار گرفته می شود و در برابر چیزهای که دیگران آنها را جالب دانسته و هیجانی خاصی (مثل واکنش خنده) نشان می دهند، بی تفاوت و سرد است.
دلبستگی پیوند هیجانی پایدار بین دو فرد است، به طوری که یکی از طرفین کوشش می کند نزدیکی یا مجاورت با موضوع دلبستگی را حفظ کرده و به گونه ای عمل کند تا مطمئن شود که ارتباط ادامه می یابد. بالبی معتقد است که این گره های هیجانی متقابل که به نزدیکی مادر و کودک منجر می شود، نخستین تجلیات دلبستگی محسوب می شوند. دلبستگی نگه دارنده نزدیکی متقابل بین دو فرد در تمام مراحل زندگی است.
بالبی اظهار می دارد که پیوند کودک به مادر حاصل فعالیت تعدادی از نظام های رفتاری است که در آن نزدیکی و مجاورت به مادر یک نتیجه قابل پیش بینی است.
باولبی در تاکید بر اهمیت ارتباط مادر-کودک معتقد است آنچه که برای سلامت روانی کودک ضروری است، تجربه یک ارتباط گرم، صمیمی و مداوم با مادر یا جانشین دائم اوست. به عقیده او بسیاری از اشکال آزردگی ها و اختلالات شخصیت حاصل محرومیت کودک از مراقبت مادرانه و یا عدم ثبات دلبستگی کودک با چهره دلبستگی است.
بالبی هماهنگ با اسلاف، قائل به وجود نیازهای نخستین و ضروری برای ارضاء(مثلا نیاز تغذیه) است. معذالک وی این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که افزون بر نیازهایی که تاکنون به عنوان نیازهای نخستین در فرد آدمی شناسایی شده اند یک نیاز دیگر در واقع وجود دارد که تا کنون آن را ثانوی می پنداشتند؛ و این نیاز دلبستگی است. بی همتایی و بدیع بودن مفهوم دلبستگی در نظام باولبی در عین تکیه کردن بر آزمایشگری، بیان این فرضیه است که نیاز دلبستگی نیز نخستین است. یعنی از هیچ نیازهای دیگری مشتق نشده است و نیازی اساسی برای تحول شخصیت است. باولبی در قلمرو دلبستگی دو نکته را مورد تاکید قرار می دهد : اول آنکه کودک از نظر ژنتیکی برای واکنش هایی آمادگی دارد. دوم آنکه دلبستگی متحول می شود.
پیرو پژوهش های بالبی و اینزورث سه سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و مضطرب دوسوگرا را تشخیص داد.
کودکان ایمن، مادرانی دارند که به نیازهای آنها حساس و پاسخگو هستند. این مادران همیشه در دسترس بوده و برای کودک پایگاهی امن و حمایت کننده محسوب می شوند. آنها با کودکان خود ارتباط عمیق برقرار می کنند، ارتباط چهره به چهره بیشتری دارند و در تعامل با کودک خود، عواطف مثبت بیشتری نشان می دهند.
مادر کودک مضطرب دوسوگرا در برابر کودک خود رفتار متغیر دارد و در رفتار و ابراز هیجانات و احساساتش در برابر کودک ثبات ندارد. به نظر می رسد که این مادر هر موقع که خود بخواهد کودک را در آغوش می گیرد و به نیازهای او پاسخ می دهد و زمانی که کودک او را می طلبد، به دلخواه خود او را طرد کرده یا می پذیرد بنابراین کودک نمی تواند تشخیص دهد که مادر چه زمانی به نیاز او پاسخ می دهد و چه زمانی او را طرد می کند.
مادر کودک اجتنابی، اکثر مواقع کودک را طرد می کند، نیازهای او برایش اهمیتی ندارد و سعی نمی کند آنها را برطرف کند. این مادران نسبت به کودک خود ابراز عواطف کمی دارند و اکثرا او را به حال خود رها می کنند و به او می آموزند که عواطف خود را سرکوب کند. مجموع این تعاملات غیر مناسب ویژگی هایی را در کودک ایجاد می کند شامل ناتوانی در تشخیص و درک هیجانهای خود و دیگران، ضعف در تنظیم هیجانهای خود و اشکال در توانایی همدلی و حل مسائل و تعارضات می باشد.
خرید و دانلود آنی فایل